سياهان از بام كعبه تا قلب كاخ سفيد
اسدالله جعفري اسدالله جعفري

بنام خدا

Jafari.asadollah@gmail.com

آن روزي كه مكه درچنبره قدرت ونفوذ صناديد عرب بود واشراف بر شبهه جزيزة العرب فرمان مي راند وسيصد وشست بت در كعبه به خدا يي چمبر زده بود وهر اشراف زاده اي خداي مخصوص بخود را دشتند واين خدايان براي بندگان خويش انسان سياه پوستي رابنام برده وكنيز تقديم شان مي داشتند،چه كسي فكر مي كرد كه روزي بيايد كه  محمد(ص) يتيم عبدالله وآمنه، رداي پيغمبري بر قامت بيارايد وكتاب هدايت وروشنگري بيارد ويكساني انسان ها را فرياد كند و سياه پوستي چون بلال برده وبنده صناديد عرب جاهل بيابان گرد ملخ خور رابربام كعبه برنهدتا بلال اين برده بي ارزش اذان توحيد را برگوش زمان بخواند ويگانگي خدا را ازگذرگاه تاريخ عبورداده درقافستان قلب وجبروت عقل به گل نشاند وهمزادي وهمساني انسان ها را در سايه سار ارزش ها بنمايش گذارد.

آري آن روز در مخيله هيچ ابوالحكيم وابوالفضائيلي اين انديشه خليان نمي كرد كه روزي بيايد وسياهان برده شانه به شانه سفيران خدا گام بردارند وسخن گوي خدا در زمين باشند.

در عصر ما هم كسي فكر نمي كرد كه روزي بيايدو سياهان فاتحان قله هاي دانش وارزش باشند واين سياهان بانوي اول ومرد شماره يك كشوري چون امريكا گردند ،امريكايي كه تا همين چند سال قبل بر سر در هتل ها وكارتل هاي مناطق سفيد پوست نشين ،با خط درشت مي نوشت:

ورود سياه پوست وسگ هار ممنوع است.

و در همين امريكا روزي بيايد وسياهي مهاجر چون اوباما به مقام رياست جمهوري رسد وزن سياه پوست او بانوي اول ايالات متحده باشد .

واقعا چه كسي چنين فكري مي كرد؟

مگر تاهمين چند روز قبل رسانه هاي خبري جهان خبر از ترور قريب الوقوع اين سياه پوست نمي دادند؟

مگر تحليل گران انتخاباتي، گذشته سياهان در امريكا وريشه داشتن اوباما را در كينيا از علل روشن براي راه نيافتن او به كاخ سفيد بر نمي شمردند؟

مگر همين نظريه پرداز بزرگ امريكا ساموئل هانتينگتون، نبودكه  از برخورد تمدن ها سخن گفت وتمدن امريكارا تمدن مسلط برشمرد؟

آيا همين پروفسور فوكوياما نبود كه نظريه (پايان تاريخ)را مطرح كرد وجهان را جهان پايان يافته برشمرد؟

ولي واقعيت اين است كه تاريخ از نو آغاز شده است وتعامل تمدن ها وفرهنگ ها شتاب بيشتر گرفته اند وارزش ها بجاي رنگ وتبار نشسته است.

تاريخ از نو آغاز شده است تا نسل هاي تحقير شده ورانده شده از صحنه تمدن وفرهنگ بار ديگر به صحنه بيايند وبه تاريخ سازي وفرهتگ آفريني بپردازند.

همين انتخاب شدن باراك اوما به رياست جمهوري ايالات متحده امريكا بيانگر شكست تيز پروفسور هانتينگتون وپروفسور فوكوياما است چون مردم امريكا با انتخاب باراك اوما در حقيقت به تنوع فرهنگي وتعامل وهمزيستي تمدن ها ومنسوخ شدن تيز نژادگرايي راسيسمي وبه ارزش محوري وشايسته سالاري رأي داده اند.

اين چيزي است كه توده هاي تحقير شده جهان بايد از آن درس بگيرند ودر راه احقاق حقوق خود به ارزش ها كه عبارت از ارزش وفرهنگ وكمال انساني باشد ،همت ورزند ومطمئن باشند كه روزي اين حق خواهي وارزش مداري آنان به ثمر مي نشينند چنان كه  در افريقا ،«ماندلا»پوزه آپارتايت را به خاك ماليد ،در امريكا ،«باراك اوما »با همت وغيرت اين راه را پيمود و برباور نژاد پرستي راسيسمي خط بطلان كشيد.

اماسؤالي كه بايداينجا  مطرح كرد اين است:

  آيا اوبا ما، همان راهي را خواهد پيمود كه گاندي وگرباچف پيمودند؟

براي پاسخ دقيق به اين پرسش بدنيست ابتدا به بخش هاي اززندگي نامه باراك اوبا توجه كنيم:

وي در هانالولو هاوايي از پدري با نام باراك حسين اوباما اهل كنيا و مادري با نام «آن دونهام»، آمريكايي سفيدپوست اهل كانزاس به دنيا آمد.
پدر و مادر اوباما هنگامي كه در دانشگاه هاوايي در مانوئا درس مي‌خواندند با هم آشنا شدند اما بعد از دو سال از يكديگر طلاق گرفتند و پدر اوباما به كنيا بازگشت و پيش از مرگش در سال 1982 در حادثه رانندگي تنها يك بار ديگر پسرش را ديد.

دونهام پس از طلاق با «لئو سوئتورو» ازدواج كرد و خانواده در سال 1967 به اندونزي رفت.

اوباما پس از آن به هانالولو بازگشت و با پدربزرگ و مادربزرگ مادريش زندگي كرد و در سال 1979 از دبيرستان فارغ‌التحصيل شد.
اوباما اعتراف كرده كه به عنوان يك بزرگسال در دوران دبيرستان از ماريجوآنا، كوكائين و الكل استفاده كرده است.

اوباما پس از دوران دبيرستان به لس‌آنجلس رفت و به مدت دو سال در كالج «اوكسيدنتال» درس خواند و سپس به دانشگاه كلمبيا در شهر نيويورك رفت و در رشته علوم سياسي گرايش روابط بين‌الملل به مطالعه پرداخت.
اوباما ليسانس خود را از دانشگاه كلمبيا در سال 1983 گرفت.

پس از چهار سال در شهر نيويورك، اوباما به شيكاگو رفت و به عنوان مدير پروژه جوامع در حال توسعه استخدام شد.

اوباما در ژوئن 1989 با همسرش «ميشله رابينسون» آشنا شد و در سوم اكتبر 1992 با وي ازدواج كرد. «ماليا آن»، اولين دختر اين زوج در سال 1998 به دنيا آمد و دومين دختر با نام «ناتاشا»در سال 2001 متولد شد.

اوباما همچنين فارغ‌التحصيل دانشگاه قضايي هاروارد است و به عنوان وكيل حقوق مدني پيش از انتخاب به عنوان سناتور ايالت ايلينويز در سال 1997 خدمت كرد.

وي از سال 1997 تا 2004 در دانشگاه شيكاگو مدرس قانون اساسي آمريكا بود و پس از حضور ناموفقش در انتخابات مجلس نمايندگان آمريكا در سال 2000، در سال 2003 وارد مبارزات انتخاباتي سناي آمريكا شد و پس از پيروزي اوليه در مارس 2004 سخنراني را ارائه داد و در نوامبر 2004 با 70 درصد آرا از ايالت ايلينويز به سناي آمريكا راه يافت.

وي به عنوان عضو اقليت دموكرات در صد و نهمين كنگره آمريكا به تصويب قانون كنترل تسليحات متعارف و استفاده از بودجه‌هاي دولتي كمك كرد.

اوباما همچنين سفرهاي رسمي را به اروپاي شرقي، خاورميانه و آفريقا در صد و دهمين كنگره آمريكا داشت و در تصويب قوانيني درباره تقلب انتخاباتي، تغيير آب و هوا، تروريسم هسته‌اي ‌و مراقبت از پرسنل بازگشته ارتش آمريكا نقش داشت.

وي نامزدي خود در انتخابات رياست جمهوري را در فوريه 2007 اعلام كرد و در سال 2008 با پشت سر گذاشتن رقيب سرسخت خود «هيلاري كلينتون» به عنوان نامزد دموكراتها انتخاب شد و «جوزف بايدن»، سناتور اهل ايالت. www.jamejamonline,ir

باراك اوباما (Barack Obama) در رشته حقوق از دانشگاه كلومبيا و مدرسه حقوق هاروارد فارغ‌التحصيل شده است. او پيش از آنكه در مقام سناتور ايالت ايلينوي طي سال‌هاي 1997 تا 2004 انجام وظيفه كند، در مقام يك سازمان دهنده اجتماعي، فعال سياسي، استاد دانشگاه و وكيل به فعاليت مي‌پرداخت. او در سال 2000 موفق نشد يكي از كرسي‌هاي مجلس نمايندگان آمريكا را كسب كند.

اما در ژانويه 2003 اوباما اعلام كرد كه مبارزات انتخاباتي خود را براي عضويت در مجلس سناي آمريكا آغاز خواهد كرد. او در ماه مارس 2004در انتخابات اوليه سناي آمريكا به يك پيروزي قاطع رسيد. در ژوئيه 2004 نيز اوباما براي كسب حمايت رهبران حزب دموكرات، در كنوانسيون ملي اين حزب سخنراني كرد و در نهايت در نوامبر 2004 با كسب 70 درصد آرا به سناي آمريكا راه يافت.

در مقام يكي از اعضاي حزب اقليت دموكرات در صدو نهمين كنگره آمريكا، اوباما از طرح كنترل سلاح‌هاي متعارف حمايت كرد. او همچنين در زمان اولين دوره نمايندگي خود در سناي آمريكا به كشور‌هاي اروپاي شرقي، خاورميانه و آفريقا سفر كرد. در كنگره صدو دهم نيز اوباما از طرحي كه به بررسي مسائلي نظير لابي گري، تقلب انتخاباتي، تغييرات آب وهوايي و مراقبت از پرسنل نظامي امريكا مي‌پرداخت، حمايت كرد.

اوباما از زمان اعلام كانديداتوري خود براي شركت در انتخابات رياست جمهوري آمريكا درفوريه 2007، بر پايان جنگ عراق، افزايش استقلال در بخش انرژي، كاهش نفوذ لابي گران و ايجاد نظام بهداشت جهاني تاكيد كرده است.

اوباما در مقام نويسنده نيز داراي تاليفاتي است،او در اولين كتاب خود با عنوان رويا‌هايي از پدرم: داستاني درباره نژاد و وراثت، به بيان خاطرات خود از دوران كودكي در هونولولو، جاكارتا و آغاز فعاليت اجتماعي‌اش مي‌پردازد.فصل‌هاي پاياني اين كتاب نيز به اولين سفرش به كنيا، سفري كه او را با گذشته‌ و اصالت خانوادگي‌اش مرتبط مي‌ساخت، اختصاص يافته است. در مقدمه نسخه تجديد چاپ شده اين كتاب اوباما مي‌نويسد: اميدوار بودم داستان زندگي خانواده‌ام به نوعي بيانگر شكاف نژادي، كه يكي از مشخصه‌هاي تجربه آمريكايي است، باشد.

شجاعت اميد:تصوراتي درباره مطالبه روءياي آمريكايي، نامي است كه اوباما براي ديگر كتاب خود برگزيده است. اين كتاب در اكتبر 2006 منتشر شد و توانست در مدت كوتاهي در صدر فهرست كتاب‌هاي پرفروش نيويورك تايمز قرار گيرد.www.hamshahri online,ir

باتوجه به نوع تحصيل اوباما وگاندي وهمچنين نوع زندگي دوران كودكي واز طبقه پاين بودن اوباما وگرباچف مي توان گفت كه به احتمال بسيار زياد اوباما راه گاندي وگرباچف را در قاره امريكا خواهد پيمود ويا لااقل(باتوجه به مجموعه نظريات اوباما درباره پايان يافتن جنگ درعراق وافغانستان) انديشه عدم خشونت گاندي وراه اسطوره شكني گرباچف را هموار خواهد كرد.

البته يك چيز را در باره باراك اوبا وگاندي وگرباچف نبايد ناديده گرفت وآن اين كه اوبا ما نمي تواند به آساني از چمبره نفوذ وقدرت سياسي ومالي ،لابه هاي يهود ونومحافظه كاران عبور كند .

اين چيزي كم وآساني نيست واين از تفاوتهاي بسيار روشن وآشكار اوباما وگاندي وگرباچف است.


November 9th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی